محمدناصر حقخواه | شهرآرانیوز؛ سریال نمایش خانگی «خاتون» که هفته گذشته آخرین قسمتش از نماوا پخش شد، ماهها پیش از پخش و با انتشار نام بازیگران و عوامل پشت دوربین، بر سر زبانها افتاده بود. گلچینی از بازیگران سرشناس ایرانی که هرکدام میتوانستند بهتنهایی بار یک سینمایی را به دوش بکشند، قرار بود در اثری بازی کنند که هومن بهمنش، یکی از فیلمبرداران مطرح سینمای ایران، آن را به تصویر میکشد و موسیقی فیلم به دست کیهان کلهر، از چهرههای نامدار زنده موسیقی ایران ساخته میشود.
موضوع و فضایی که سریال در آن میگذشت هم در شبکه نمایش خانگی تازگی داشت. قرار بود سنگ بزرگی برداشته شود که احتمال بهخطارفتنش زیاد بود؛ ایران در دوره جنگجهانی دوم. این سنگ از آن جهت بزرگ بود که هم آثار بسیار خوب تلویزیونی از این دوره ساخته شده بود و هم تصور عمومی پس از ساخت چند اثر ناموفق بر این بود که دیگر موضوع تازهای برای ارائه در این دوره وجود ندارد. اما «خاتون» از همان قسمتهای اول به همه ثابت کرد که با پدیدهای تازه مواجهاند.
این سریال قرار نبود که مثل کارهای مشابهش در محدوده تنگ و بسیار دیدهشده شهرک سینمایی بگذرد و بنای تیم سازنده بر این بود که با استفاده حداکثری از امکانات جلوههای ویژه بصری، معماری دوره پهلوی اول در تهران و سپس رشت را به شکلی واقعی و دیدهنشده به تصویر بکشند و در استفاده از لوکیشنهایی که حضور در آن الزامی بود نیز مخاطب چیز تکراری نبیند.
البته که شاید این فکر به سر خیلیها در سینما و تلویزیون زده بود که مثل همه آثار نمایشی تاریخی خارجی از جلوههای بصری برای فضاسازی استفاده کنند، اما امکان مالی مناسب و تهیهکننده موفقی مثل علی اسدزاده، که اثر موفقی مثل قورباغه را ساخته است، این امکان را به تینا پاکروان داد که رؤیایش را عملی کند.
اما گروه حرفهای و امکانات مالی مناسب و سلیقه به خرج دادن گروه طراحی صحنه، دلیل بر موفقیت یک سریال نیست. حرف اول و البته مهمترین حرف در این زمینه را قصه میزند. شاید بتوان یک سینمایی را با گونهای خاص از روایت ساخت که کمترین تکیه بر قصه خطی با آغاز و پایان مشخص را داشته باشد و اتفاقا گروهی از بهترین آثار سینمایی، فیلمهایی از این دست هستند. اما سریالی که برای مخاطب عام در تعداد قسمتهای زیاد نوشته میشود، بدون قصهای جاندار و پرخون از پیش شکست خورده است.
خاتون همه مصالح لازم برای یک قصه خوب را داشت؛ شخصیت اصلی و قهرمان دوستداشتنی و قوی، مثلث عشقی جالب و در حد بضاعت سینمای ایران باورپذیر، ضدقهرمان جذاب که برای شکستدادن قهرمانان ماجرا از هیچچیز فروگذار نمیکند، جنگ که یکی از وجوه دراماتیک روایت است و التهابات پیرامون جنگ مثل قحطی و کشت و کشتار و شکنجه و زندان.
همانطور که میبینید، تقریبا نقطهضعفی در این سریال، حداقل در برشمردن فاکتورهای موفقیت، وجود ندارد. اگر از چند خامدستی در پردازش خردهقصهها و کشآمدن بیدلیل و توضیحات اضافه و دیالوگهای اغراقشده که سهچهاربار بیشتر تکرار نشد، بگذریم (که با توجه به کیفیت کار، بیشک قابل گذشت هم هست) «خاتون» یکی از نمونههای موفق سریالسازی در ایران است که علاوه بر کیفیت فنی مطلوب، محتوایی وطنپرستانه و سرشار از شور اتحاد همه علیه دشمن مشترک داشت؛ اتحادی که در هشتاد سال پیش روایت میشد، اما برای امروز ایران هم بهشدت کارکرد دارد.